شهید بهنام محمدی
"می خواهم قهرمان باشم" بهنام محمدی یک اسلحه به غنیمت گرفته بود. باهمان اسلحه؛ هفت عراقی را اسیر کرده بود . احساس مالکیت می کرد به او گفتند باید اسلحه را تحویل دهی . او می گفت:به شرطی اسلحه را می دهم که حد اقل یک نارنجک به من بدهید . پایش را هم در یک کفش کرده بود در یک کفش که یا این یا آن .... دست آخر هم یک نارنجک به او دادند.یکی گفت :دلم برای اون عراقی های مادر مرده می سوزه که گیر تو بیفتند بهنام خندید... شهید بهنام محمدی نوجوان سیزده ساله ای بود که از فرط کوچکی جثه اسلحه ی ژ3 اش روی زمین کشیده می شد. او باگست زدن در محله ها نیرو های رزمنده را از نقاط نفوذ دشمن مطلع می ساخت. شهد بهنام محمدی می گفت:این جسمم را به خاک می سپارم و روحم را به خدا و راهم را به آیندگان می سپارم
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |